رادین جانرادین جان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
راستین جانراستین جان، تا این لحظه: 8 سال و 16 روز سن داره

رادین ، بزرگ مرد کوچک ما

رادین مریض میشود

روز شنبه سوم آبان با حسین شما رو بردیم تا واکسن شش ماهگیتو بهت بزنیم ؛ طبق معمول همیشه بعد واکسن کمی تب کردی و تا فرداش خوب شدی ؛ روز دوشنبه هم بردیمت دکتر برای چکاپ شش ماهگی اما وقتی از دکتر برگشتیم شما مجدد تب کردی و تبت تا یک هفته ادامه داشت ، تا شب تاسوعا ! نمیدونی که به من و بابایی چی گذشت ، روزای مریضی شما روزای خیلی سخت و بدی برای ما بود ، الهی فدات بشم اینقدر گریه میکردی و بهانه گیر شده بودی که خدا میدونه ، دیگه از اون رادین آروم و ساکت مامان خبری نبود . ازمایش و دکتر و دوا ... ؛ اخر سر هم علت تب مشخص نشد !!! روز عاشورا خاله نرگس یواشکی صدام کرد تو اتاق و مروارید خشگلی ک داشت از لثه ات بیرون میومد رو بهم نشو داد . ما هم حدسمون به گما...
15 آبان 1393

فقط بخاطر تو ...

اقای گل با اجازه شما ؛ فقط بخاطر شما استعفا دادم رفت ، هر چند که موقعیت کاری و درامد خوبی هم داشتم اما گل وجود شما اجازه نداد که ادامه بدم و با آقای پدر تصمیم بر این شد که فعلا تا زمانی که احتیاج دائم به من داری ، همه چی تعطیل بشه و ما دربست در خدمت شما باشیم اینم عکس روز اخری که با حسین اومدین دنبال من ، همه همکارام عاشقت شده بودن پسرطلای مادر               ...
2 آبان 1393
1